بهترین پیشنهاد ( La migliore offerta ) آخرین ساخته جوزپه تورناتوره همان چیزی بود که میتوان از این کارگردان شهیر و سازنده فیلم تحسین شده و برنده جایزه اسکار سینما پارادیزو انتظار داشت. فیلمی روان و خوشساخت که همچون قصهگویان هزار و یک شب مخاطب را با خود همراه میسازد و به عمق داستان فرو میبرد.
بهترین پیشنهاد داستان مرد ثروتمند و تنهایی است که سخت مبادی آداب و نظم و در عین حال وسواسی است. مردی که در شخصیتسازی داستان به هیچ وجه به سمت مردی عبوس و یا ضد اجتماعی نمیلغزد. او مسئول یک حراجی است و در کار خود تمام اصول فنی مربوط و اقتصادی و آداب فروشندگی را رعایت میکند. تا لحظهای که به کام عشق میافتد. عشقی که به مثال یک سمفونی مرموز ذره ذره تمامی وجودش را به تسخیر خود در میآورد و تمامی داراییش را در این راه میگذارد. حتی پیش از آنکه روی دیگر این عشق مرموز نمایان شود.
پایان فیلم مردی است که تمامی زندگیش را در راه این عشق باخته اما به هیچ وجه از او تصویر مرد بازندهای به جا نمیماند. او هیچ وقت به یک ابژه تبدیل نمیشود و کماکان در قامت سوژه باقی میماند. او مردی است که عاشق شده و درک و فهم عشق پیش و بیش از هر چیز او را در تصویر یک پیروز نشان میدهد. حتی زمانی که همچون لاشهای مجنون در گوشهای افتاده است. دیوانگی که نه از بابت باختن زندگیش که به خاطر از دست دادن تجسم عشقش به آن پناه آورده است. انتخابی که او با تصور لحظات عاشقانهاش میان شکایت به پلیس و در آغوش کشیدن آخرین بازماندهها از تجسم عشقش میگیرد. شاید این بهترین پیشنهادی باشد که او برای ادامه زندگیش به خود میدهد.
یکی از زیباترین صحنههای این فیلم سکانس آخر آن میباشد که پیرمرد در فضای شعرگونه یک کافه در طول زمان منتظر کسی است . . .