من، من هستم و تو، تو!

سه‌شنبه 25 ژوئن 2013 | موضوع: پاورقی

هممون -حالا متفاوت در غلظت، اما مشابه در کلیت- یه جورایی خودخواه هستیم. همیشه باید اساس آفرینش همراه با یه تبعیضی باشه. اونم تنها با استناد به یک ماده‌واحده: چون من، من هستم و تو،تو! جالبه که راه مقابله با این تبعیض هم اینه که تو هم حق داری بگی خب تو هم تو هستی و من من! این وسط یه چیزی بدجور همه چی رو بهم میریزه. وقتی دو نفر -من و تو- می‌خوان با اتکا به یک ماده خودشون رو اثبات کنن و شیره عالم رو بکشن و توی حساب جاری طلایی‌شون دور از دسترس تو یا من نگه دارن فقط و فقط مجبورن تا می‌تونن نقاط تفاوت من و تو رو بزرگ کنن و اونا رو دلیل متمایز بودن من و تو از هم بدونن. اینقدر کار پیچ می‌خوره که دیگه هزاران فیلسوف انگشت تو حلق و هزاران متکلم با نگاه چپ چپ عاقل اندر سفیه‌شان نمی‌تونن این بلبشو رو جمع کنن!

این وسط من داشتم به این فکر می‌کردم که نه لازمه گیر بدیم به خودخواهی آدما نه حتی گیر بدیم به نفی این ماده واحده درخشان بشریت. فقط کافی بود تو هم بگی: تو، من هستم و من،تو . . .

چهار بار این جمله رو بگین می‌بینین چه اثر متافیزیکی عجیبی داره ها! اصلا چنان خوش‌خوشانتون میشه که دوست دارین بپرین تو بغل هم و همدیگه رو ماچمالی بکنین! اصلا همه مشکلات بشر امروز و فردا – بیچاره دیروزیا که از حضور من بی‌بهره بودن- حل میشه ارواح گودی، به جون خوره!*

 

* از اصطلاحات دوره حبس!


نظرات بسته است.