ترور

دوشنبه 14 می 2012 | موضوع: متن

از دیرباز ترور به عنوان یک شیوه برای حذف رقیبان سیاسی و یا مخالفان دستاویز بسیاری از جریانات سیاسی و حکومت‌ها بوده است. لفظ ترور را بیشتر برای نوعی آدمکشی به کار می‌برند، که در آن فردی که دارای مقام یا شهرت یا عقاید سیاسی می‌باشد و یا به یک مرام سیاسی و یا مذهبی اهانتی کرده است به قتل می‌رسد. ترور در زبان فرانسه به معنی وحشت و خوف آمده و حکومت ترور هم اصول حکومت انقلابی است که پس از سقوط ژیروندن‌ها (از 31 مه 1793 تا 1794 م .) در فرانسه مستقر گردید و اعدامهای سیاسی فراوانی را متضمن بود.ولی در زبان فارسی به معنی قتل سیاسی به‌وسیله  اسلحه متداول شده است. امروزه ترور شکل‌های دیگری نیز به خود گرفته و ترور شخصیتی هم وارد ادبیات سیاسی جهان گردیده است، که در این شیوه از ترور به وسیله ضدتبلیغات و بیان مسایل نادرست و یا بی‌ربط به موضوع اصلی رقابت سعی می‌شود وجهه شخصی که رقیب و یا مخالف سیاسی جریانی که دست به ترور شخصیتی می‌زند، تخریب گردد.

در طول تاریخ با نمونه های بسیاری، از ابتدایی ترین نوع ترور تا نمونه‌های بارز آن در قرن اخیر رو به رو بوده‌ایم، که به مرور منادیان آن سعی کرده‌اند با اتکا به منطق فلسفی و اجتماعی و یا مذهبی به تشریح و تشریع آن بپردازند. سیسرو سخنور روم باستان کشتن افرادی که آن‌ها را هیولاهایی با نقاب انسانی می‌نامید، به قطع اعضای از کار افتاده بدن تشبیه کرده و آن را راه جلوگیری از انتشار فساد در پیکر همگانی انسان‌ها یعنی اجتماع می‌دانست.

ایده ستمگرکشی سده‌ها بعد با نظریه مشروعیت مردمی حکومت پیوند خورد. طرفداران ترور استدلال می‌کردند که مشروعیت حکومت ناشی از قراردادی است که با مردم بسته شده و وقتی مفاد قرارداد زیرپا نهاده می‌شود، زمینه برای از میان بردن حاکمان نیز فراهم شده است.

منادیان پاره‌ای خوانش‌ها از ادیان مختلف نیز گاهی در زمره مروجان ترور در جامعه قرار گرفته‌اند. در این نوع نگاه، با ممهور الدم خواندن فرد مورد نظر تحت عناوینی چون مفسد فی الارض و یا مرتد حکم شرعی اعدام را برای وی صادر کرده و آن را به شکل ترور به مرحله اجرا می‌گذارند. هرچند که این نوع برداشت از دین در گفتمان درون دینی نیز با منتقدان جدی روبروست و بسیاری از متکلمان دینی با اتکا به سیره عملی مقدسان دینی و یا با اتکا به اصل اجتناب از قبح دین با این نوع خوانش‌ها به مقابله پرداخته‌اند.

بسیاری از عاملان ترور، خود، قتل‌های انجام شده را اعدام انقلابی می‌دانند و سعی در القا این موضوع دارند که فرد ترور شده در دادگاهی صالحه و مشروع مجرم شناخته شده و شایسته حکم مرگ می‌باشد! این نوع نگاه در اوایل نیمه دوم قرن بیستم بسیار رواج داشت. اما با تبیین و گسترش حقوق بشر و اصل برائت و عدم مطلق‌گرایی در قضاوت و تقبیح حکم اعدام، این نوع نگاه به مسئله ترور نیز وجاهت خود را از دست داد.

عده‌ای از افرادی که دست به ترور می‌زنند عمل خود را تحت لوای اصل دفاع مشروع توجیه می‌کنند. در این نوع نگاه، اینان در عملی پیش‌دستانه افرادی را که قصد تعدی به جانشان دارند به قتل می‌رسانند.

در سال‌های اخیر با گسترش مفهوم جدیدی به نام تروریسم و بسیج عمومی در سطح جهان به منظور مبارزه با این پدیده شوم، بسیاری ترور را نیز در زمره تروریسم می‌دانند. در صورتیکه این دو کاملا از هم متمایز می‌باشند. ستمگرکشی و دیگر شکل‌های ترور هرچند معمولاً در چارچوبی از وحشت‌گرایی (تروریسم) انجام می‌شوند، اما میان تروریسم و قتل سیاسی تفاوت‌های ماهوی مهمی وجود دارد. از این رو بسیاری از عاملان تروریسم سعی دارند اعمال خود را تحت عنوان ترور معرفی کرده و به نوعی مشروعیتی بدان ببخشند و از طرف دیگر حکومت‌های درگیر با پدیده ترور، مخالفان خود را تروریست معرفی می‌کنند. هرچند که شاید هر دو این پدیده‌ها امری مذموم باشد، اما این اختلاف در سطح گفتمان سیاسی و حقوق‌بشری وجود دارد. زیرا در قتل سیاسی فردی مشخص و به دلایلی خاص مورد هدف قرار می‌گیرد و سعی می‌شود به دیگران آسیبی رسیده نشود. اما در تروریسم معمولا اهداف نامشخص و به صورت عمومی صورت می‌گیرد. هرچند که تروریست‌ها با ادعاهایی همچون هزینه حذف رقیب و یا شخص محق قتل و یا به بهشت رفتن بی‌گناهان و مجازات گناهکاران (!) سعی در رفع این مشکل دارند!

امروزه از یک سو تلاش‌هایی به منظور گنجاندن قتل سیاسی (ترور) در چارچوب تروریسم انجام شده و از سوی دیگر بسیاری از گروه‌های وحشت نیز از تاکتیک قتل سیاسی استفاده می‌کنند.

در این میان متفکرانی چون راپوپورت برای تمایز قتل سیاسی از عمل تروریستی نگرشی نو را ارائه می‌دهند که در آن به جای نفس اقدام به معنای اقدام توجه می‌شود. او تروریسم را یک فرایند و قتل سیاسی را یک رویداد می‌داند؛ ” قاتل سیاسی انسانی را نابود می‌کند که یک نظام را به فساد کشانده‌است، اما تروریست نظامی را نابود می‌کند که پیشتر هر کسی را که در خود جای می‌داده به فساد کشانده‌است. قتل سیاسی یک حادثه، یک کار گذرا و یک رویداد است ولی تروریسم یک فرایند، یک روش زندگی و یک فداکاری است.”

از گذشته‌های دور ایران با پدیده ترور روبرو بوده است. نمونه‌های اخیر ترور که در آن شخصیت‌های حکومتی مورد هدف قرار گرفته‌اند را در ترور ناصرالدین شاه، ترور نافرجام محمدرضا شاه، ترور منصور و ترور شخصیت‌های مختلف جمهوری اسلامی مشاهده می‌کنیم. اما پدیده جدیدی  در چند سال اخیر شکل گرفته که آن را می‌توان ترور حکومتی نامید! در این نوع ترور، حکومت سعی دارد به طریقه آدمکشی مخالفان سیاسی خود را از میدان به در کند! از این رو مخالفان خود را در نقاط مختلف جهان مورد هدف قرار می‌دهد. ماجرای میکونوس، ترور کشیشان مسیحی در ایران، ترور شخصیت‌هایی چون دکتر سامی در دهه شصت، قتل‌های زنجیره‌ای و نمونه‌های بسیاری دیگر از مصادیق این مدل ترورها در ایران بوده که در آن حکومت‌ می‌شود. این پدیده از مذمو‌م‌ترین مدل‌های ترور در جهان شناخته می‌شود که گاه بسیاری از حکومت‌های جهان بدان دست می‌زنند. شاید ترور شخصیت‌های ایرانی مرتبط با قضیه اتمی جمهوری اسلامی توسط دولت اسرائیل را نیز بتوان در این چارچوب گنجاند و یا ترور خبرنگاران منتقد روس توسط دولت روسیه.

در کل، عدم وجود فضای گفت‌وگو در جامعه، نبوداعتقاد به صدق کلام طرف مقابل که اصل اولیه ایجاد فضای گفتگو و تحقق عقلانیت تفاهمی در جامعه می‌باشد، عدم احترام به بلوغ و فهم جامعه در انتخاب راه درست و گزینش هر یک از گرایشات و عقاید و همین‌طور عدم اعتماد به نفس هر یک از منادیان گرایشات موجود در جامعه در زمینه قدرت بحث و ارائه دقیق و قدرتمند از خوانش خود و اعتقاد به ضعف خویش موجب رشد ترور برای حذف فیزیکی و یا ترور شخصیتی در جهت خدشه‌دار کردن اعتبار عمومی اندیشه رقیبان در جامعه خواهد شد. عملی که صلح را به مخاطره انداخته و اصل النصر فی الرعب را گسترش می‌دهد و دور تسلسل‌واری را موجب می‌شود که در آن گردش مسئولیت نه از روی رشد اندیشه و ارزش‌ها که براساس نشستن توانایی ایجاد وحشت و یا حذف رقیبان از صحنه بر مسندقدرت از سوی هر یکی از بازیگران عرصه اجتماع است.

در این شماره از مجله خط صلح نگاهی ویژه به پدیده ترور خواهیم داشت.


نظرات بسته است.