چندی پیش اظهارنظری از سوی سعید حجاریان واژه “تدلیس” را وارد گفتمان سیاسی ایران کرده و متعاقب آن به واسطه گسترش شبکههای اجتماعی و رسانهها، به ادبیات سیاستورزی عمومی راه یافت.
حجاریان در گفتگو با خبرگزاری تسنیم مدعی شده بود که به نظر وی در انتخابات 88 نه تقلب صورت گرفته و نه تخلف و آنچه وقوع یافته است “تدلیس سیستماتیک” و غش در معامله از سوی احمدینژاد و فریب رایدهندگان به وی بوده است. او این اظهار نظر را شاید در توجیه مجوز فقهی داشتن اعتراض به انتخاب دولت برآمده از طریق تدلیس سیستماتیک و برکناری آن از سوی طرف مقابل معامله (رایدهندگان) عنوان کرده باشد، اما به نظر میرسد که این اظهارنظر حجاریان، با وجود صحت عقلی و شرعی در کل و ادای حق به شهروندان حتی پس از انتخاب، به شدت عجولانه و بدون در نظر گرفتن چند نکته اساسی باشد.
اول آنکه اعتراضات میلیونی و سراسری پس از انتخابات مناقشهبرانگیز 88 از سوی کسانی صورت گرفت که مدعی رای دادن به رهبران سبز، میرحسین موسوی و مهدی کروبی، بودهاند. از این رو اعتراض صرف به تدلیس در میان نبوده و براساس اسناد و مدارک پیش و بیشگفته بر تقلب و تخلفی گسترده و به دنبال آن کودتا علیه رای ملت و برخوردهای غیرقانونی و خشن و به دور از انسانیت از سوی کودتاگران اتکا و ادعا داشتهاند.
دوم اینکه وقوع تدلیس در انتخابات 88 مانع و نافی وقوع تخلف و تقلب در این انتخابات نبوده و نیست. از این رو بهتر آن بود که حجاریان میگفت: در انتخابات 88 هم تخلف صورت گرفته است و هم تقلب و هم مورد جدیدی به نام تدلیس! تدلیس سیستماتیکی که منجر به درآمدن نام محمود احمدینژاد از صندوقهای رای در سال 84 شد موجب گشت در سال 88 عزمی ملی در جهت تغییر وی از طریق صندوق رای صورت پذیرد. ولی حاکمیت با تخلفات و تقلب فراگیر مانع این مهم شد. بدین ترتیب تدلیس سیستماتیک از ابتدای بروز پدیدهای به نام احمدینژاد در کسوت شهرداری تهران همذات وی بود، که در انتخابات 88 با تخلف و تقلب نیز همراه شد.
مورد آخری که اشاره به آن خالی از لطف نیست آن است که در طول تاریخ مدرن و رشد رسانههای جمعی، حاکمان سعی داشتهاند بر گفتمان عمومی اثر گذاشته و با تغییر مفاهیم و یا مناسبتها، واقعیات تاریخی را به فراموشی بسپارند. نمونه بارز و وطنی آن رژیم شاه مخلوع بود که 25 سال تمام در فضای پلیسی امنیتی پس از کودتای 28 مرداد، سخن از خیزش ملی به میان میآورد و تمام هم و غم خود را بر تغییر ماهیت گفتمانی حقیقتی تحت عنوان کودتای 28 مرداد و خلع غیرقانونی دولت قانونی دکتر محمد مصدق و اعدام و حبس بسیاری از فعالین ملی گذاشت. او در این راستا با وارونه جلوه دادن واقعیتی تاریخی حتی سالروز 28 مرداد را به عنوان رستاخیز ملی گرامی میداشت! اما اینک آنچه پس از 60 سال در اذهان عمومی به جا مانده است، خاطره مشترک عمومی از کودتایی ننگین از سوی شاه و عمال و حامیان خارجیش میباشد.
از این رو هرچند پارهای مفاهیم همچون تدلیس سیستماتیک بتواند بخشی از کلیت کودتای صورت گرفته در سال 88 را تعریف و تبیین کند، اما به خودی خود نمیتواند سایر مفاهیم گفتمانی را بیمعنا کند. زیرا که این واژه مانع و یا تغییر معنا دهنده مفاهیم دیگر درون این گفتمان نیست. عدم توجه به این مسئله از سوی حجاریان، هرچند به خاطر تاکید بیشتر بر امر واقع مورد ادعای وی باشد، دور از انتظار بود.
جان کلام آنکه تدلیس سیستماتیک بخشی از کودتای انتخاباتی سال 88 بوده است و نه تمام آن و آنچه در اذهان عمومی نقش بسته است این حقیقت است که کودتا، کودتاست. حتی اگر این تغییر استفاده از مفاهیم در جهت سرپوش نهادن بر حقیقتی تحت عنوان کودتای انتخاباتی سال 88 باشد. کودتا کودتاست!