امروز محمود احمدینژاد از صحنه نقشآفرینی در اداره کشور خارج شد. تمام امید ایرانیان به آن است که با رفتن او کابوس سیاه “هزاره سوم” ایران نیز پایان یابد. امیدی که با انتخاب حسن روحانی به ریاست جمهوری اسلامی ایران فراگیر شده و شادی همراه با بیم و امیدی را در سطح جامعه تسری بخشیده است.
در این میان نکتهای که چه خود حسن روحانی و چه فعالان سیاسی و چه جامعه باید به آن توجه کنند، این مهم است که انتخاب روحانی در حقیقت یک فتح بود و نه یک پیروزی!
در آستانه انتخابات نود و دو، فضای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی ایران در نقطه جوش خود به سر میبرد. فضای بسته سیاسی و فرهنگی، وضعیت نگرانکننده اقتصادی و سرکوب شدید منتقدان به وضعیت موجود به بالاترین سطح خود رسیده و رد صلاحیت هاشمی این پیام را به جامعه داد که جریانات اقتدارگرای درون حاکمیت، سرخوش از سرکوبها در خیال خام پایان بخشیدن به حضور مردم در تنظیم سمت و سوی کشور به سر میبرند.
در این فضا روحانی با تکیه بر شعار تدبیر و امید، تغییر فضای سیاسی و اقتصادی موجود، بازگشت به قانون، رسیدگی به مطالبات سراسری و جنبش مردمی سبز و همفکری و کسب مشورت از اصلاحطلبان و اصولگرایان مستقل وارد کارزار انتخاباتی شد. در این شرایط این هستههای پراکنده و تودهای تحولخواهان و جنبش سبز بودند که با حضوری حماسی خود، حضورشان را علیرغم چهار سال سرکوب و حذف و خفقان و برخوردهای امنیتی به رخ اقتدارگران و تمامیتخواهان کشانده و به کلید تدبیر و امید دولت روحانی تبدیل گشتند. فتحی که در کویر امید ایران موجی از شادی را به همراه داشت. این فتح که در پی چهار سال تحذیر، تبعید، حصر، زندان و جانفشانی عموم مردم ایران به وقوع پیوست، حاکمیت را که امید پیروزی در نبردی نابرابر و عدم حضور مردم در صحنه را در دل میپروراند، مقهور خواست به حق مردم کرد.
اما بازی سیاست و مدیریت کلان ایران به پایان نرسیده است. هنوز میراث نامیمون محمود احمدینژاد و اقتدارگرایان مستقر است. اما این فتح امید تغییر فضا و شرایط را زنده ساخته است. با قیاس معالفارق میتوان بازی فوتبالی را مثال زد که هرچند تنها یک گل در مقابل چندین گل خورده از حریفی که حتی داورها و برگزارکنندههای مسابقه را با خود دارد به ثمر رسیده است، اما هواداران را امیدوار کرده است که تیم مورد حمایت با حفظ همین تاکتیک و سیر حرکت، باقیگلهای خورده را نیز جبران کرده و نتیجه را به پیروزی تغییر دهد. در این شرایط حریف سعی میکند فضا را تغییر دهد، عصبیت و ناامیدی ایجاد کند، هواداران را از حمایت تیم خود منحرف کند، تشنج میان تیم امیدوار با داوران و برگزارکنندگان را افزایش دهد. اما این مسئله جز هدر رفتن وقت، تمرکز، برنامه و انرژی در نبردی نابرابر، نتیجهای به همراه نخواهد داشت.
روحانی برای ادامه کار، نباید تیم موفق را تضعیف کند و نیز باید برای تحقق وعدههای انتخاباتیش بکوشد. در وضعیت موجود هیچ یک از منتقدان و اصلاحطلبان، خواهان تشنج و بحران نیستند و تا زمانی که دولت تدبیر و امید در جهت عملی شدن شعارهای انتخاباتی – که به واسطه آن توانست حمایت مشروط آنان را جلب کند – قدم بردارد، حامی و یاریدهنده دولت خواهند بود، بدون آنکه به مخاصمات سهمخواهانه ورودی داشته باشند. زیرا که همگی در یک اصل دید مشترکی دارند و آن سربلندی و بهروزی ایران و ایرانی است.
از این رو روحانی باید همواره مطالبات مردمی را رصد و درک کرده و در جهت تدوین یک برنامه عملی و براساس تدبیر با استفاده از مشاوره متخصصان و خیرخواهان و عملی کردن آن کمر همت ببندد. مردم ایران نیز به خوبی نشان دادهاند تا زمانی که حاکم و دولتمردی نه صرفا در کلام، که در عمل و با ایمان قلبی به اصل محق بودن رکن ملت و ولینعمت بودن مردم اعتقاد داشته باشد، محدودیتهای او را درک کرده و دست از حمایت او برنخواهند داشت. در شرایط موجود نیز که امید آن است ایران از کابوسی هشت ساله برخیزد، کسی توقع تغییرات یک شب و برچیده شدن یکباره میراث احمدینژاد و حامیان و همراهانش را ندارد. اما مسلما حرکت دولت باید در این سمت و سو تدوام یابد. نه اینکه تنها به یک تصویر رسانهای و بی اثر از سوی نهادهای فراقانونی قدرت درون حاکمیت و حافظان وضع موجود تبدیل شود.
روحانی باید هر روز این اصل را به خود و همراهانش در دولت یادآوری کند که امید و نیروی حمایت مردمی، کلید موفقیت اوست و نباید این امید به یاس بدل گردد.