۱. وقتی که هفت هشت سال بیشتر نداشتم، خوابی دیدم که هنوز که هنوزه وقتی به یادش میفتم دلم میلرزد و هرچه که ذهن روایتسازم پختهتر میشود از انسجام و یکدستی و واقعیت مستتر در آن خواب در حیرت میمانم. چون نه در سن و سالی بودم که کتابی و داستانی را خوانده باشم و با خودم تکرار کرده باشم تا ملکه ذهنم شود و در ناخودآگاه فکرم جا خوش کرده باشد، نه در ایام خاصی بود که تحت تاثیر آن قرار گرفته باشم.
خواب دیدم با کاروان امام حسین همراهم. پیاده میرفتم و مردان و زنان را برانداز میکردم. زنان سوار بر شتر و مردان پیاده یا سوار اسب بودند و امام حسین سوار بر اسبی جلوی دسته، که من از پشت تنها قبای سبزش را میدیدم. مرد جوانی که در خواب میدانستم حضرت عباس است و اما خود را معرفی نکرده بود در حالی که افسار اسبش را در دست داشت در کنار من راه میرفت و مهربانانه با من حرف میزد. حرفهایم و حرفهایش را به یاد ندارم.
یک جا ایستاد. دوزانو نشست و دستانش را بر شانههایم گذاشت و گفت تو همینجا بمان و جلوتر نیا.
من درست مثل کسی که مسخ شده باشد ایستادم و تنها با چشم کاروان را که دور میشد دنبال میکردم تا حسابی دور شد. دلم یک لحظه لرزید. به یک باره کاروان تبدیل به گنبد و گلدسته شد. حرم امام حسین و عباس در افق وسط کویر خودنمایی میکرد.
از خواب بیدار شدم و خواب را برای مادرم تعریف کردم و برای اولین بار یک دل سیر اشک ریختم. اشکی که هنوز مزه شیرین آن در وجودم هست. گریهای نه از سر عقده که وجود را مکدر کند، اشکی که دل را سبک میکند و روح را جلا میبخشد.
هنوز حسی ته وجودم هست که انگار من هم در آن محشر کبری بودهام. حسی که شاید خیلی از آدمهای دیگر هم داشته باشند. شاید همه ما بخشی از آن واقعه بودیم. اما اشک ریختن تنها سهم و وظیفه ما نیست. وظیفه ما این بود و هست که حسینی باشیم، اگر نتوانستیم این همه باشیم، زینبی باشیم.
۲. این تنها یک مکاشفه فردیست و ارزش دیگری شاید نداشته باشد.
۳. من و امثال من نه اسلاممان را از امثال داعش و القاعده گرفتیم و نه تشیعمان را از جمهوری اسلامی.
به همین خاطر حتی اگر ابراز اعتقاد به تشیع و اسلام از نظر خیلیها که متاسفانه فهم درستی از اعتقاد فردی یک انسان ندارند مسئلهای نکوهیده و سزاوار حمله و فحش و ناسزا باشد، ابایی نیست. چون این همه نشانه اعتقاد متزلزل آنها حتی به آن چیزی که مدعیش هستند -حقوق بشر، آزادی، سکولاریسم یا لاییسیته، فردیت و … – است! عدم فهم و عمل آنها دقیقا همان کارکردی را نسبت به این ارزشها دارد که عملکرد جمهوری اسلامی نسبت به تشیع.