در مذمت پروپاگاندا

ای کاش . . .

سه‌شنبه 7 اکتبر 2014 | موضوع: پیشخوان - متن

هیچ‌کدامشان را از نزدیک ندیدم. نه آن دختر با موهای بلند و نه آن زنی که از گرسنگی فرزندش ضجه می‌زد. نه آن پسر جوان که بی‌خبر از همه جا به‌یکباره سوراخ‌سوراخ شد و نه آن پیرمرد با صورت آفتاب‌سوخته و استخوان‌های بیرون زده با چشمانی ریز و فرورفته که حکایت از اشک‌های پنهانی داشت. هیچ‌کدامشان را از نزدیک ندیدم و نمی‌شناسم. حتی برای بیشتر شناختنشان پی نژاد و مذهبشان نرفتم. چون فرقی نمی‌کرد. همه انسان بودند. به یک اندازه.
اما این دنیای مجازی برای تو ماجرا می‌سازد، مسئله می‌سازد، دودوتا چهارتا می‌کند!
اولین روزهای حمله داعش به عراق بسیاری عاقل اندر سفیه‌پندارانه و سیّاسانه نطق گشودند که این حاصل ظلم بی‌حد مالکی‌ست و بس. اینها زاییده دست اسدند و لاغیر. این نبرد نبرد ما نیست! آن‌ها بیایند و به ما نفت بدهند و خواسته‌های بی‌پایان ما را جامه عمل بپوشانند تا ما به یاریشان بشتابیم. وگرنه ما را، که در نظامی‌گری حرف اول را می‌زنیم و داعشیون برایمان چون جوجه‌ای بیشتر نیستند، با جنگ شما کاری نیست!
انگار جان انسان‌ها کمترین اهمیتی نداشت. انگار که تنها وقتی باید قلبی بلرزد و دلی بشکند که در عزای نزدیکی بنشینیم و یا منافع پشت‌پرده‌مان همه محقق شده باشد! آن زمان پرستیژ سیاست‌ورزانه و عقل‌مدارانه مد روز بود و صفحات شبکه‌های اجتماعی پُر! این وسط نیز دستگاه قوی اطلاعاتی و مشاوره‌ای غرب هنوز درگیر این مهم که آیا این‌همه اعمالی تروریستی‌ست و یا جنبشی عمومی و مردمی!
اما چندی نگذشت که داعش سر خر مراد خود را گرداند و چشم طمع به دیگر مردمان و سرزمین‌ها انداخت.
رستمان داستان مغرورانه به پیشواز رفتند تا درسی به آنان بدهند و داعشیان را به سرزمین‌هایی که قتل و غارت و جنایت علیه بشریت در آن مباح است بازگردانند. اما چند ساعت بعد تصویر کاریکاتوری از رستم‌های وحشت‌زده و فراری در دوردست نمایان شد. پیش از این مدت‌ها سیاست‌ورزانه به تحلیل نشسته بودند که فرار و عقب‌نشینی ارتش عراق از موصل و تکریت و دیگر مناطق عرب‌نشین نشان از جنبشی‌ ملی‌ست و یا توطئه‌ای از سوی مالکی! درست با همین دقت ۱۸۰ درجه‌ای! آن‌قدر در تحلیل و دودوتا چهارتای سیاسی کوشیدند که قتل عام هزاران ارتشی اسیر در دست داعش جز دادن داده‌های اطلاعاتی بیشتر ارزش دیگری نداشت! اما اکنون خود گریخته بودند. حتی به قیمت گوشت دم توپ کردن ایزدی‌ها!
اکنون داعش مدت‌هاست که کوبانی را زیر آتش گرفته. اتحاد خنده‌دار غرب و کشورهای عرب حوزه خلیج فارس مدتی‌ست که به نبرد با داعش شتافته تا درسی به این فرزند ناخلف بدهند که از چارچوب سرزمینی که خون ریختن مباح است خارج نشوند. اما داعش همچون طاعون می‌تازد. تصاویر دختران کوبانی که اسلحه در دست به دفاع از شهر و کاشانه خود برخواسته‌اند همه جا را پر می‌کند و صفحات مملو از سروده‌های پر آه و گداز در مرثیه دخترکان کوبانی. انگار تازه انسانیت زاده شده و برای اول بار دست داعش به خون انسان رنگین! انگار آن دختر آبله‌روی موصلی یا آن پیرمرد سیه‌چرده ایزدی قصه‌ای بیش نبودند. افرادی فاقد ارزش و اعتبار رسانه‌ای!
وجدان‌های قلمبه به یک‌باره لرزید و برای دیگران نیز نسخه وجدان و دلسوزی برای انسانیت پیچید و این‌بار نیز عاقل‌اندر سفیه‌پندارانه فرمود: سقوط کوبانی سقوط انسانیت در لجن‌زار سیاست است! و خیلی زود فراموش کرد و ما را امر به فراموش کردن که تا همین دیروز استقلال و حاکمیت بر مناطق نفت‌خیز و دیگری دانستن قربانیان داعش سیاستی بود در مقابل این همه فجایع انسانی که همچون کوبانی یکی پشت سر دیگری انسانیت را شرمنده می‌ساخت…
ای کاش برای خدشه‌دار شدن وجدان و انسانیت‌مان تصویر زیباروی دخترکانی که جز چهره‌شان کسی تصوری از تصویر درون دلشان ندارد لازم نبود. ای کاش برای عشق ورزیدن، میان پیرمرد رنجور با صورت سوخته و ‌بدقواره و دخترک کرد اسلحه به دوش و پسرکی عرب که بی‌خبر از همه جا هستی و نیستی برایش جابجا شد، تفاوتی قائل نبودیم. ای کاش هیچ تصویری، تصویر یک انسان برتر در برابرمان نمی‌ساخت تا حتی افسار احساس و وجدان ما را در دست خود بگیرد. ای کاش برای قضاوت میان خوب و بد، دوست داشتنی‌ها و نداشتنی‌های خود را اساس نمی‌گذاشتیم. ای کاش حتی از پر پر شدن تک‌تک انسان‌ها که مرگ همه بشریت است برای خود کیسه منفعت نمی‌دوختیم.
ای کاش میتوانستند
از آفتاب یاد بگیرند
که بی دریغ باشند
در دردها و شادیهایشان
حتی با نان خشکشان
و کاردهایشان را
جز از برایِ قسمت کردن
بیرون نیاورند …


نظرات بسته است.