صحبتهای نتانیاهو، نخست وزیر اسرائیل، در سازمان ملل با وجود سخیف و کمارزش بودن آن پرده از دو مسئله مهم برداشت. مسائلی که توجه به آن میتواند چراغ راه پیش رو چه برای حاکمیت و چه اپوزیسیون و چه مردم ایران باشد.
شاید عصبانیت و صحبتهای بیمنطق نتانیاهو نشانگر این نکته باشد که او اینک خود را تنها میبیند. مسلما نکته قوت هر افراطگری وجود افراطیونی حتی در جهت خلاف آن در اقصی نقاط دنیاست. به گفته دیگر همواره افراطیون در سراسر جهان در ائتلافی نانوشته با یکدیگر به سر میبرند. یکی موید مشروعیت دیگری است و دیگری بهانه پرخاشگری این یکی! در این میانه نیز سخن از منطق گفتن نشان از بیمنطقی است و هر که بیشتر بتواند طرف مقابل را بر سر خشم آورده و به اعمال خشونتآمیز وادار کند برنده این مسابقه بوکس عنوان میگیرد! لقب گوریل برای این نوع سیاسیون و نوع نگاه و عمل آنان در عرصه سیاسی و جهانی بهترین توصیف است. نتانیاهو اینک خود را در اقلیتی تحقیرکننده میپندارد و این مسئله موجب میشود از هر عملی در جهت بهم زدن این فضا کوتاهی نکند! فضایی که در آن سخن از اهمیت گفتگو، صلح، احترام به منافع طرفین، رفع استانداردهای دوگانه و ایجاد وفاق جهانی حول مبارزه با هر نوع افراطگرایی به میان میآید.
انگیزه اصلی افراطیون از ایجاد فضای متشنج و مغشوش چه در سطح داخلی و چه در سطح خارجی و دشمنانگاری، انحراف افکار عمومی از مسایل دیگر -متناسب با موقعیت و جایگاه- و همینطور توجیه کمکاری و عدم صلاحیت و شایستگی آنان در جایگاهی که در آن قرار گرفتهاند است. جنایات بشری توسط دولت اسرائیل، ذخیره بمب اتم و سلاحهای کشتار جمعی در این کشور، کمکاری در مسایل اقتصادی داخلی و دیگر ضعفها که به تنهایی ممکن است موجب محکومیت این کشور –و یا دیگر افراطیون- شود، آنان را به سمت ایجاد موج ایرانهراسی در جهان سوق میدهد. به گفتهای در شرایط متشنج است که اکسیژن کافی برای تنفس این افراد فراهم میشود. حال آنکه ایران قصد دارد در دامی که این رژیم اشغالگر برای کسب منافع خود پهن کرده است گرفتار نشده و منافع ملی خود را به آن گره نزند.
نتانیاهو در صحبتهایش به وضوح اعلام کرد که هیچکس به اندازه اسرائیل از قدرت گرفتن احمدینژاد و دیگر افراطیون در ایران خشنود نمیشود. با توجه به عدم انطباق منافع ملی ایران و اسرائیل به خوبی مشخص است که برآیند عمل افراطیون داخلی در چه سمت و سویی میباشد و منافع چه کسانی را تامین میکنند. به گفتهای افراطیون در حقیقت منافع ملی ایران را بازیچه منافع، قدرتطلبی و عدم شایستگی خود میکنند.
پس از صحبتهای نتانیاهو شاهد موج وسیع اعتراض به او از سوی ایرانیان -چه منتقد و چه حامی حاکمیت ایران- بودهایم. این در شرایطی است که با وجود صحبتهای مشابه وی در سالهای گذشته، اعتراضات در این ابعاد صورت نمیگرفت. این مهم نشاندهنده آن است که راهکار نیل به وحدت ملی در مقابل نیروهای متخاصم خارجی ایجاد یک دولت ملی است. هرچند که از نظر پارامترها دولت فعلی با دولت ملی فاصله معناداری دارد، اما میتوان آن را نمونهای کوچک و خرد از دولت ملی دانست. از این رو راه حل مناقشات بینالمللی از ایجاد فضای دموکراتیک داخلی میگذرد. تا زمانیکه یک دولت و حاکمیت از طریق مجاری حداقلی مورد توافق ملت انتخاب نشده باشد نمیتواند نماینده شایستهای برای آن کشور در مقابله با تعارضات بینالمللی باشد. به همین خاطر است که اکثر دولتهای غیر ملی برای سرکوب و سرپوش نهادن بر اعتراضات داخلی به سمت باجدهی خارجی روی میآورند. نکتهای که در ابتدای روی کار آمدن دولت کودتا در سال 88، میرحسین موسوی به صراحت به آن اشاره کرد و نسبت به وقوع آن، جامعه مدنی و حاکمیت را تحذیر کرد. امروز با روی کار آمدن دولت حسن روحانی و حمایت مشروط بسیاری از نیروهای اپوزیسیون و مردم ایران شاهد آن هستیم که هر نوع توهین و تحقیر دولت، به معنای توهین و تحقیر ملت تلقی شده و صدای اعتراض نسبت به بانیان آن –چه داخلی و چه خارجی- بلند میشود. در این بین تفاوتی میان هیچ فرد و یا کشوری وجود ندارد و آنچه معیار است، ایران، مردم و منافع ملی آن میباشد.
مخلص کلام،
امروز نتانیاهو در عسرت، حسرت روزهایی را میخورد که یاری به نام محمود احمدینژاد داشت. کسی که با اتکای به همان روشها و منطق ناپذیری وی، به مثابه یک تیم، در کنار هم یکهتازی میکردند و مضامینی چون صلح، امنیت، گفتگوی منطقی و قوانین بینالمللی را به سخره میگرفتند! هرچند در این میان این احمدینژاد بود که نه تنها خودش را که حتی منافع کشورش را به پای همتیمی خود میگذاشت! حال آنکه ایرانیان با مقاومت و حفظ پیوستگی خود در جهت نیل به منافع ملی و اصول دموکراتیک و حقوق بشری جنبش ملی خود از دوران سیاه احمدینژاد عبور کردهاند. اصولی که در جامعه بینالمللی، اسرائیل نمونه بارز نقض آن است.