تجربه تلخ سوریه

چهارشنبه 25 سپتامبر 2013 | موضوع: متن

در چند ماه اخیر مسایل مربوط به سوریه و احتمال حمله نظامی به این کشور در صدر اخبار رسانه‌های جهان قرار داشته است. حمله شیمیایی به مردم غیرنظامی و قتل عام فجیع انسان‌های بی‌دفاع، فارغ از آنکه توسط کدام یک از طرفین درگیر در جنگ داخلی صورت گرفته باشد، احساسات جهانی را جریحه دار کرده و متعاقب آن برخورد قاطع با عاملین این کشتار به یک مطالبه عمومی بدل گشت. اما پیچیدگی‌های موجود در وقایع سوریه منجر به آن شد که با وجود تب تند اولیه، این مسئله در گیر و دار واقعیت‌های عینی گرفتار شده و تصمیم‌گیری در خصوص برخورد با خاطیان سخت‌تر و موکول به عقلانیتی بیشتر و بررسی دقیق‌تر شود.

ناآرامی‌های سوریه به دنبال موج گسترده موسوم به بهار عربی که کلید آن در تونس خورد و در ادامه دومینو اعتراضات مردمی به حاکمان مستبد کشورهای عربی آغاز گردید. در روزهای نخست اعتراضات مدنی مردم سوریه علیه حکومت بشار اسد توسط دولت و ارتش این کشور به شدت سرکوب گردید و با کشتار وسیع معترضین کم کم موجبات تبدیل این اعتراض مدنی به جنگ داخلی فراهم شد. جنگی که پای بسیاری از کشورها و گروه‌های ناصالح و با کارنامه‌ای مردود را به مسایل سوریه باز کرد و در این میان آن‌چه رو به اضمحلال و نابودی گذارد، کشور سوریه، ارزش‌های جنبش مدنی سوریه و جان و مال تمامی شهروندان سوریه بوده است. از سویی نیروهای وابسته به القاعده، کشورهای سلفی، نیروهای مجاهدین خلق، نیروهای قدس ایران، حزب‌الله لبنان و رژیم نابکار صهیونیستی و از سوی دیگر موج ارسال تسلیحات از سوی روسیه و کشورهای غربی، سوریه و خون کودکان و مردم بی‌دفاع این کشور را به وجه‌المصالحه و مبارزه‌ای در جهت کسب منافع این گروه‌ها و کشورها تبدیل کرده است. به شکلی که اینک با وجود مواجهه با چنین فاجعه بشری دردناکی، افکار عمومی جهان توانایی تشخیص سره از ناسره و ترجیح طرفی به طرف دیگر مبارزه را ندارد. از سویی گروه‌های تروریستی القاعده و ارتش به اصطلاح آزادی که با کثیف‌ترین گروه‌های تروریستی ائتلاف کرده است و از سوی دیگر رژیم سرکوبگر اسد که دستانش به خون مردم کشورش آلوده است!
این همه تلخی و خون دل از وقایع سوریه در وجود خود درسی بسیار مهم و حیاتی برای نیروهای تحول‌خواه در اقصی نقاط جهان دارد که عدم توجه به آن می‌تواند هر آن هر کشوری را با وضعیت مشابه آنچه در سوریه می‌گذرد روبرو کند. یکی از مهمترین درس‌های علم سیاست در اندرکنش پوزیسیون و اپوزیسیون یک کشور این مهم است که همواره حاکمیت غیردموکراتیک اپوزیسیون غیردموکراتیک را تقویت می‌کند و به دنبال آن اپوزیسیون غیردموکراتیک حاکمیت غیردموکراتیک را مستحکم‌تر.

نمونه عینی سوریه نشان می‌دهد که امروز اگر این پرسش را با بسیاری از شهروندان سوری در میان بگذاریم که کدامیک از طرفین درگیر را بر دیگری ترجیح می‌دهید، متفق‌القول پاسخ می‌دهند که از هر دو طرف متنفرند! با گسترش سرکوب اعتراضات مدنی در روزهای نخست ناآرامی‌های سوریه توسط بشار اسد، نیروهای مخالف کم‌کم به برخوردی متقابل روی آوردند و جالب آنکه بسیاری از نیروهای ارتش سوریه که زمانی اسلحه به سوی مردم بی‌دفاع نشانه رفته بودند به جای آنکه اسلحه‌ها را زمین بگذارند و در مقابل این رویه ناصواب بایستند، تنها سر لوله‌ تفنگ‌های خود را برگرداندند و در قالب ارتش آزاد سوریه (جیش‌الحر) بر همان اعمال خود –اما این بار در جناحی دیگر- ادامه دادند! انگار که آنان راهی جز برآوردن صدای خود از لوله‌های تفنگ‌هایشان نمی‌شناسند!

در این میانه و با گسترش این رویه دیگر حق با کسی نیست که سخن از عدالت، آزادی، اخلاق و دموکراسی بزند. حق با کسی است که بی‌رحمانه‌تر طرف مقابل را به خاک و خون بکشد و بتواند رعب و وحشت در دل نیروهای مقابل خود ایجاد کند. با این وضعیت پای نیروهای سلقی و القاعده که آب گل‌آلود سوریه را برای پیشبرد اهداف شوم خود مهیا دیده بودند به مناقشات این کشور باز شد. دریدن سینه یک سرباز سوری و یا بریدن بی‌رحمانه سر سربازی دیگر در مقابل دوربین‌ رسانه‌ها و یا انفجارهای انتحاری از سویی و تجاوز به زنان و دختران و کشتار کودکان از سوی دیگر در این چارچوب فکری صورت گرفته و می‌گیرد.

تبدیل اعتراضات مدنی سوریه به جنگ داخلی در این چند سال اخیر کار را بدان جا کشانده است که می‌بینیم هر دو طرف رسما اعلام می‌کنند که هیچ یک توان سرکوب دیگری را ندارند و در این وضعیت تنها جان و مال و ناموس و امنیت مردم سوریه و منافع ملی این کشور است که به باد می‌رود. وضعیتی که مسلما بسیاری از قدرت‌های منطقه‌ای و جهانی از آن بهره می‌برند و آن را وضعیت مطلوب در جهت کسب منافع بیشتر می‌دانند.

تجربه تلخ سوریه به قیمت خون هزاران هزار کودک و زن و مرد بی‌دفاع این کشور این درس را به تمامی اپوزیسیون‌های جهان داد که حتی اگر حاکمیت غیردموکراتیک دست به سوی هر ابزار پلید، کثیف و غیراخلاقی در جهت سرکوب مخالفین یازید، مقابله به مثل و اتخاذ روش‌های مشابه از سوی آن اپوزیسیون جز اضمحلال و نابودی ارزش‌ها و منافع ملی هیچ نتیجه‌ای به بار نمی‌آورد.

شاید اگر مخالفین سوری هیچ‌گاه ارتش آزاد را ایجاد نمی‌کردند و وارد فاز مبارزه مسلحانه و مقابله به مثل با حاکمیت سرکوبگر نمی‌شدند، امروز پیروزی خون بر شمشیر را در سوریه‌ای آباد و با تعداد کشته‌شدگانی کمتر به جشن نشسته بودند!


نظرات بسته است.